گوجه سبز
دخترم عاشق گوجه سبز هستی همش دوست داری بذاری تو دهنت و بخوریش تنها چیزایی که دوست داری یکی تخمه ژاپنی که وقتی بهت میدم میخوری و میخندی یکی گوجه سبزه شاید بزرگ شدی باورت نشه که از بستنی بدت میاد و حاضر نیستی بخوریش اینم یه عکس از یه گوجه سبز له شده توسط شما ...
نویسنده :
مامانی
11:57
مهمونای عید
تو عید شاینا خانم مهمونای زیادی داشت و همشم دوست داشت با مهموناش صحبت کنه از بس که روابط عمومی بچه ام بالاست قربونت بشم الان دیگه دخترم کلماتی رو که میگه مامان بابا بابایی دد الو شاینا = نای نا نی نی به به مهمونای شاینا شاینا و آرمین شاینا و پارمیس شاینا و روشا و پارمیس قربون دو تا دختر خاله بشم امیدای زندگی فردای ما من عاشق هر دوتاییتون هستم اینم کادوی خاله معصوم که واسه عیدی داد به شاینا دست خاله اش درد نکنه خیلی قشنگه ...
نویسنده :
مامانی
11:38
نوروز 1392
دخترم الان شما دو سال نوروز پیش ما هستی یعنی شما دو تا نوروز قشنگ رو دیدی شما داری بزرگ میشی خانم داری کم کم و یکی یکی سالها رو پشت سر هم میگذرونی فدای خنده هات نمیدونی چقدرم شیطون و ناقلا شدی همش میخواستی بیای وسفره هفت سین رو خراب کنی من هی دنبالت میکردم آخر مجبور شدیم که این مبلا رو بکشیم جلوی هفت سین که شما تشریف نبری خرابش کنی خانم خانما امید زندگی من و بابا شاینا کنار سفت سفره مامان بز ...
نویسنده :
مامانی
11:26
تولد شاینا
شاینا خانم یک ساله شد دیگه عزیز مامان یک ساله شد دیگه قشنگ مامان بزرگ شدی خانم شدی عزیزم هیچ وقت اون شبی که خواستی زودتر بیای بغلم رو یاد نمیره هیچ زمان اون لحظه ای رو که تو رو گذاشتن کنار صورتم از یاد نمیبرم عزیزم تو به عنوان بهترین هدیه خدا واسه من هستی هیچ چیز و هیچ کس تو دنیا برای من با ارزشتر از تو و مهمتر تو نمیتونه باشه عزیز دلم من و بابات هیچ وقت فکر نمیکردیم که اینقدر به تو وابسته باشیم و هر لحظه از زندگیمون رو فقط به یاد تو بگذرونیم ما عاشقت هستیم بدون تو هیچ وقت نمیتونم زندگی و نفس بکشم تو بهترین لحظات رو تو زندگی واسه من به وجود آوردی لحظه خندیدن تو صدا کردن من بهترین لحظه زندگی من من عاشق اون صبحهای جمع...
نویسنده :
مامانی
11:12
خوابیدن
الهی قربونت برم که اینقدر ناز و عزیز میخوابی گلم این عکاسا رو بابایی انداخته ازت عزیز دلم چرا اینجوری میخوابی گلم اذیت میشی ...
نویسنده :
مامانی
10:59
تولد بابایی
دخمل گلم امسال اولین سالی هست که تولد بابایی هستی ایشالله که تا 120 سالگی بابایی کنار هم باشید و همیشه شاد و خوشحال باشید هر دوتایی تون عشقای زندگی من من و شما خیلی برنامه ریزی کردیم کیک خریدیم و شام گرفتیم و بابابزرگ و مامان بزرگ و عمه شیما رو دعوت کردیم خونمون وقتی بابا اومد فشفشه رو روشن کردیم و کلی شما و بابایی رو ذوق زده کردیم شما هم بغل بابایی بودی و خوشحال گلم ایشالله که همیشه همه لحظات زندگیمون اینقدر خوب و شاد باشه شاینا خانم در حال فوت کردن شمع کیک با بابایی موقع چیدن سفره شامم شاینا خانم دوست داشت سر سفره باشه و مثل همیشه گل سرسبد مجلس اینقدرم اون شب رقصیدی دستت رو میگرفتی بالا و میچرخیدی ...
نویسنده :
مامانی
10:56
شاینا میره تولد
تولد دوست شاینا عسل خانم بود که شاینا خانم لباس خشکلش رو پوشید رو رفت تولد و کلی رقصید شاینا و دوستش ترانه شاینا و دوستش آریانا به به اینم میز شام چه کرده خاله فاطی دستش درد نکنه ولی شاینا خانم که هیچی نخورد ولی مامانی خیلی خورد الانم دهن مامانی آب افتاد ...
نویسنده :
مامانی
10:44
راه رفتن
عزیزم شما چند روزی هست که میخوای به تنهایی راه بری عزیزم الهی فدات بشم که خیلی میافتی ولی دست از تلاش بر نمیداری و همچنان واسه موفقیت تلاش میکنی خدایا این عزیز دلم رو حفظ کن که توی همه مراحل زندگیش موفق باشه خدایا کمکش کن که توی زندگیش هیچ وقت به این اندازه زمین نخوره و همش سربلند از زندگیش بیرون بیاد عزیز دلم فدای اون پاهای کوچولو و ظریفت بشم که اینقدر دوست داری با کمک پاهای خودت بلند بشی و راه بری خیلی میدوستمت زیاد عزیزم
نویسنده :
مامانی
9:39
دندون
بالاخره دختره تنبل ما دندونس در اومد الهی قربون اون مروارید کوچولوت بشم که اینقدر قشنگه وقتی میخندی میاد بیرون یه روز وقتی داشتیم ناهار میخوردیم شما هم لیوان رو گرفتی و شروع کردی کشیدن به لثه هات که ما صدای دندونات رو شنیدیم و اونقدر ذوق کردیم که اونقدر ذوق کردیم که هر چی بگیم کم گفتیم خیلی جالب بود تو هم متعجب بعدش فکر کردی چه خبره شروع کردی به تکون دادن و خندیدن گل قشنگم ما هم تصمیم گرفتیم برای شما جشن دندونی بگیریم ولی چون تو محرم وصفر بود گذاشتیم بعد از صفر ...
نویسنده :
مامانی
9:33